شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

کشمش کوچولو

32.ماه بیستم

سلاااااام من اومدم با یه خبر مهم بالاخره پسری رو از شیر گرفتم کامل می نویسم که بقیه مامانا هم که می خوان نینیشونو از شیر بگیرن بخونن.شاید به دردشون خورد. این روزای آخر دیگه روانی شده بودم.حسابی وابسته شیر شده بود.از سر کار که میومدم تا منو میدید انقد التماس می کرد و جیغ می کشید تا بهش شیر بدم.حتی نمی ذاشت دستامو بشورم.شبام که گاهی یک ساعت و نیم سینمو تو دهنش نگه میداشت.جونم در میومد تا صبح هم هی بیدار میشد و تا شیر نمی خورد محال بود بخوابه.من بیچاره از 2 تا 6 صبح می تونستم بخوابم که تازه صد بارم وسطش بیدارم می کرد.دیگه انقد عصبی می شدم که می خواستم سرمو بکوبم به دیوار.هرچی فحش بلد بودم نثار خودم می کردم و به اح...
22 آذر 1393

31.ماه نوزدهم

پسرم تو این ماه دوتا کلمه جدید یاد گرفته:ماست و نون.البته مثل بقیه کلمات فقط دو حرف اولشو میگه!!هنوز زیاد حرف نمی زنی اما صحبتای ما رو کامل متوجه می شی و می تونی جمله های دستوری چند قسمتی رو اجرا کنی. دماغ و انگشت و شکمش رو هم بلده و نشون میده. هرجاشم اوف میشه خودش هی بوس می کنه که خوب شه!!!دیگه منت ما رو نمی کشه یه دفعه روی میز آب ریخته بود و باباش دعواش کرده بود.نیم ساعت رفته بود تواتاق قهر یه دندون دیگه هم تو این ماه درآورد.نمی ذاره انگشتمو ببرم داخل دهنش ببینم چه خبره.دیگه تعدادشون زیاد شده حسابش از دستم در رفته. یه بازی هم کشف کرده،چشاشو می بنده و تو خونه راه میره.وقتی این کارو می کنه استرس می...
22 آبان 1393

30.ماه هجدهم

سلام پسرو.حدودا یک ماه هست که اینترنت تداشتیم.خیلی دیر اومدم.عجله هم دارم.زودی می نویسم و میرم. تو این ماه دندون 11 و 12 پسری دراومد.خداروشکر دیگه آبریزشتم خیلی کمتر شده و داره به صفر می رسه. دایره لغاتت زیاد نیست اما مامان و بابا رو انقد بامزه میگی که آدم میمیره برات.ببعی،لامپ،دوغ و آب رو هم میگی.البته فقط دو حرف اولشونو!!  چشم و گوش و زبون و پا و گردنتو می شناسی و می تونی نشون بدی. تقریبا همیشه وزنت زیر صدک 50 بود ولی این ماه یه رشد صعودی اساسی داشتی و منحنی رشدت تقریبا عمودی شد پایان این ماه قدت 84 دور سرت 48.5 و وزنت 11850 بود.         &n...
18 آبان 1393

29.ماه هفدهم

این ماه خیلی خیلی سرمون شلوغ بود.بالاخره اسباب کشی کردیم اهواز.خیلی سخل بود ولی خداروشکر ساناز و خواهرشوهرام اومدن کمک. پسر من هنوز واسه حرف زدن خییییییییلی تنبلی می کنه.تازه اشتباهی هم حرف می زنه.به آب میگه باب!! دیگه وقتی می خوایم غذا بیاریم تو زحمتشو می کشی وقتی هم بهت غذا میدم یاد گرفتی فوتش کنی. نمی دونی وقتی با صدای بلند بوسم می کنی چه حس قشنگی بهم میدی.پرواز می کنم وابستگیت به شیر خیلی زیاد شده.این چند روز که رفتم سر کار وقتی برمی گردم بالشتو برمی داری و دنبالم میفتی انقد گریه و التماس می کنی.حتی فرصت نمیدی لباسمو عوض کنم.انگار باید دیگه ازشیر بگیرمت.اینجوری دوتامون خیلی اذیت می شیم.ولی خیلی ...
31 شهريور 1393

28.ماه شونزدهم

تو خیلی پسر بدی شدی.چند وقته همش غر می زنی.داری دیوونه م می کنی.بیشتر هم بخاطر اینه که بدجوری به شیر وابسته شدی.هی بالشتو میاری نشونم میدی یعنی بیا بریم بخوابیم شیر بخوریم.منو کشتی. مامان پروانه بهت بوس صدادار یاد داده.قربونت برم.می میرم وقتی بوسم می کنی دیگه می تونی حدود 7-8 تا از لگوهاتو سرهم کنی. عاشق توپی.تو خیابون ازچند کیلومتری رادارت توپو تشخیص میده و شروع می کنی به اٌ اٌ اٌ اٌ کردن. مامان چندوقته داره برات یه شال و کلاه می بافه.شالشو قبل عید بافتم.کلاهتم چندوقت پیش تموم شد.کلی از اینترنت و مامانی و دوستش هم کمک گرفتم.عکسشو گذاشتم. تو این ماه یه سفر کوچولوی سه روزه با دوستای بابا رفتیم ان...
23 مرداد 1393

27.ماه پونزدهم

خوب خوب من اومدم.اما خیلی خبر مبر ندارم.این ماه خییییلی زود گذشت.خیلی هم خوش گذشت.من دیگه سر کار نمی رفتم و کلی مهمونی رفتیم و مهمونی دادیم.ماه رمضونم بود و جام جهانی هم بود و لیگ جهانی والیبال هم بود و خلاصه خیلی سرمون شلوغ پلوغ بود تو این ماه هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه بالاخره با فاصله طولانی دندون نهم پسر ما دراومد. پایان این ماه وزنت 10220،قدت 81 و دور سرت 48 cm بود. دیگه همینا. خداحافظ شما زحمت کشیدم 4 تا عکس هم گذاشتم ادامه مطلب       ...
29 تير 1393

26.ماه چهاردهم

خوب بالاخرهاین ماه هم تموم شد.این ماه پر اتفاق بود و مهم ترینشم این بود که طرح من تموم شد.هورااااا برنامه خوابت خیلی بهتر شده.تو طول روز یکی دو ساعت می خوابی شب هم بین ساعت ده،ده و نیم تا دوازده و نیم می خوابی تا حدود ده یازده صبح.دیگه هم خیلی کمتر نصفه شب بیدار میشی. پسر مامان هنوز حرف نمی زنه ولی کلی دعوامون می کنه و غر می زنه.وقتی من یا بابا میریم حموم میری وانتو برمی داری میای پشت در حموم کلی غر می زنی که ببریمت حموم.دستورات رو خوب منوجه میشی مثلا وقتی می گیم برو جوراباتو بیار بریم بیرون یا توپتو بیار.لگوهاتو کج و کوله می تونی رو هم بذاری.اشیا رو با دوتا انگشت شست و اشاره ت می تونی برداری.برای اولین بار هم تونستی مایعات ر...
24 خرداد 1393

25.ماه سیزدهم

نی نی مامان,الان ساعت یک شبه.حدود یک ساعته لالا کردی.شبا بین ساعت 11 تا 12 دیگه می خوابی.صبح ها هم بین 9/5 تا 11 بیدار میشی.وقتی خوابت میاد تحرکت خیلی زیاد میشه.هول می کنی.هی دور خونه میدویی!حسابی مستقل شدی و واسه خودت امپراطوری داری.دلت می خواد همیشه تو آشپزخونه باشی و همه چیو بهم بریزی.هرچی دم دستت میاد میندازی تو ماشین لباسشویی.همش چیز میزای تو کشوهارو پرت می کنی بیرون.صدبارم که مرتب کنم نه ناراحت میشی نه خسته میشی.باز میندازی بیرون.این پشتکار و همتت منو یاد مورچه میندازه. تو این ماه دستورات ساده رو انجام میدی.مثلا وقتی بهت میگیم ماشینتو بیار.یا میگیم اینو بده بابا. خودتم منظورتو بهمون میفهمونی.مثلا یه دفعه ...
3 خرداد 1393

24.پشت صحنه تولد

بالاخره وقت شد بیام عکسای تولدتو بذارم.مثلا تم زنبوریه ولی... همه کارا رو خودم دست تنها انجام دادم.خیلی خسته شدم.مهمونام اکثرا دوستای بابا بودن.تو هم وانمیستادی یه عکس درست ازت بگیریم.منم وقت نشد یه عکس خوب بگیرم.ولش کن دیگه گذشت.علیرغم همه اینا خوش گذشت. تولدت مبارک عشقم                                           ...
9 ارديبهشت 1393