15.ماه پنجم
پسرم تو این ماه خیلی بیشتر باهامون ارتباط برقرار می کردی و باید وقت بیشتری واسه حرف زدن و بازی کردن باهات می ذاشتیم وگرنه غرغر می کردی.قلقلکی هم شده بودی. هم چنان واسه خوابیدن مقاومت می کردی و موقعی که تو بغلم می گرفتمت و راه می رفتم واسه اینکه یه موقع نخوابی با صدای بلند آواز می خوندی و به صدات زیر و بم می دادی و کلی سمفونی اجرا می کردی درحالیکه از شدت خستگی چشات بسته بود. راستی تو بلد نیستی شیشه شیر بخوری.ماه اول چندبار مولتی ویتامینتو با شیشه بهت دادم ولی بعد یه مدت که دیگه بهت ندادم یادت رفت.از پستونکم که حالت بهم می خوره.پرتش می کنی بیرون.کلا غیراز شیر خودم لب به هیچی نمی زنی.ویتامینتو به زور بهت می دم.واسه همین چهار ...