شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 24 روز سن داره

کشمش کوچولو

1

1392/5/6 13:50
نویسنده : مامان الهام
796 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه١٢شهریور٩١شب.یزد

خاله آتوسا خونمونه.شام خوردیم.حالم یه جوریه.معده ام یه جوریه.چقد دلم نوشابه میخواد.شاید بهتر بشم.

دوشنبه١٣شهریور٩١دم صبح

یه دفعه از خواب می پرم و میدوم سمت دستشویی.حالم بهم می خوره.برمی گردم میفتم رو تخت.یهو یه چیزی به ذهنم می رسه.زنگ میزنم به مامان و میگم چی شده.بهش میگم داری میای خونه یه بیبی چک بگیر.

دوشنبه١٣شهریور٩١صبح

مامان اومد.رو مبل افتاده بودم.ضعف و تهوع شدید.بیبی چکو ازش گرفتم.دوتامون استرس داشتیم.وقتی دوتا خط قرمزو دیدم باورم نمیشد.به مامانم میگفتم این دوتاست دیگه؟!!

گفتم شاید همین ماه حامله شدم.گفت نه.حداقل ٤هفته است.وگرنه تهوع نداشتی.از استرس دوتامون داشتیم می مردیم.هم کلومیفن خورده بودم.هم لیزر رفته بودم.خلاصه هرکار نباید می کردمو کرده بودم.گفتم حالا چیکار کنم؟گفت چی بگم.گفتم اگه مریض خودت بود چی می گفتی؟گفت هیچی.می گفتم حاملگیشو ادامه بده.بعدم کلی غر زد که هیچ وقت به حرف من گوش نمی کنی.چند دفعه بهت گفتم سه ماه صبر کن اگه حامله نشدی بعد کلومیفن شروع کن.گفتم خوب می خواستم بیفته تو طرحم.خلاصه قرار شد عصر بریم مطب دوستش بلکه اون,دوتامونو دلداری بده!!

به مامانم گفتم به احمد بگم؟گفت به هرحال به اولین کسی که باید بگی احمده.رفتم بهش زنگ زدم.وقتی گفتم حامله ام با خوشحالی و تعجب گفت جدییییی؟منم بهش گفتم تو انگار نفهمیدی چه خبره ها.من کلی دارو خوردم و لیزر رفتم.واسه چی خوشحالی.خلاصه زدم تو ذوقشناراحت

دوشنبه١٣شهریور٩١عصر

رفتیم مطب دکتر فیروزآبادی.سونو کرد.گفت ببببببببببله.چقدم بزرگه.5  هفتست.گفتم کلومیفن خوردم گفت اشکال نداره.گفتم spoting دارم گفت شیاف پروژسترون استفاده کن.ولی بعد مامان گفت استفاده نکن.فهمیدم خیلی بخاطر اینکه دارو خوردم ولیزر رفتم ناراحته و استرس داره منم نخوردم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

خاله سمی
13 شهریور 92 22:57
به منم sms دادی که خاله شدم


ببببببببببببببله.همون روز
حیران
6 مهر 92 20:05
شم بچه ها همش اذیت کنید