شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

کشمش کوچولو

65.ماه پنجاه و یکم

این ماه 18 روزش به مسافرت گذشت و خیلی هم خوش گذشت.خدارو شکر خونه مادرجون که بودیم یه دفعه من و تو باز بحثمون شده بود.بابا از دست من ناراحت بود و به من گفت انقد جلو این بچه کوتاه نیا.بدبختش می کنی.تو هم که دیدی بابا اینجوری به من گفته دلت خنک شده بود و به عمه نسیم گفته بودی:خوبش شد عمه هم یواشکی به من و بابا گفت.مام واسه اینکه خیلی خوشحال نشی پا شدیم دست همو گرفتیم و رقصیدیم.بعد رفتی به عمه گفتی:دوتاشون دوتا دیوونن حدود دو ماه هست که به طرز عجیبی یه وابستگی پنهانی به من پیدا کردی.مثلا صبح که می خوام برم سر کار با من بیدار میشی و تا من نرم نمی خوابی.گاهی می بینم گوشه مبل خوابت برده.یا چپ و راست بهم میگی:"بیا بغلِ همدیگه...
4 مرداد 1396

64.ماه پنجاه

این ماه علاقه زیادی پیدا کرده بودی که تو خونه شیر و پلنگ بشی و مدام چهار دست و پا تو خونه دنبالمون کنی.با حیوونای اسباب بازیت که بازی می کنی می خوای بهشون بگی من سرورتونم,می گی من قربانتونم یه دفعه داشتی طبق معمول می گفتی مامان من خیلی دوست دارم.بعد یهو گفتی "هرگز فراموشت نمی کنم" می خواستم بخورمت باکتری هم بلدی.اصلا نمی دونستم.یه دفعه که داشتم در مورد عوارض مسواک نزدن باهات حرف می زدم و می گفتم کرم دندوناتو می خوره گفتی:"من می دونم اسم کرم دندون چیه.اسمش باکتریه." اینو از شبکه پویا یاد گرفتی. کلا ساده حرف نمی زنی.مثلا به جای اینکه بپرسی چه رنگی رو دوست داری می گی"رنگ مورد علاقه ات کدومه"...
23 خرداد 1396

63.ماه چهل و نهم

این ماه اصرار داری که برات تبلت بخریم.منم کلا مخالف این چیزام تا بری دانشگاه بابات میانه رو تره و میگه تا ده یازده سالگی یه دفعه بهش گفتی:"بابا دوست داری بچه ات به حرفت گوش کنه؟" بابا گفت:"آره" گفتی:"پس باید براش تبلت بگیری" به آیة الکرسی میگی آیة الله کرسی پایان این ماه قدت 104 و وزنت همون 15 بود.این ماه بردمت یه چکاپ کلی ببینم چرا وزنت زیاد نمی شه.خداروشکر مشکلی نداشتی,تیروییدتم نرمال بود.   ...
27 ارديبهشت 1396