شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

کشمش کوچولو

34.ماه بیست و دوم

1393/12/5 8:43
نویسنده : مامان الهام
728 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه یه مسافرت دو هفته ای رفتیم که خیلی خیلی بهش احتیاج داشتیم.خصوصا تو خیلی تنهایی و از صب تا شب فقط من و باباتو میبینیغمگینبهترین قسمتشم این بود که مامانی و مامان پروانه هم اومده بودن و حسابی لی لی به لالات گذاشتن و لوست کردنچشمک

این ماه چندتا کلمه جدید یاد گرفتی مثل دایی.که اولین بار به دایی شهرام گفتی.اما پیشرفتت خیلی خوب نبوده طوری که مامانی مصمم شده برات تخم کفتر پیدا کنهخندونک

بسیار دوس داری به حرفات گوش کنیم و چش نداری ببینی من و بابات باهم حرف میزنیم.انقد داد وبیداد میکنی که پشیمون میشیم.هرحرفی هم صدبار تکرار میکنی.مثلا نشستیم تلوزیون میبینیم صد دفعه میگی مامان میگم بله میگی آب.یعنی آبیهگریه

انگاری یه دفعه که یه چی رو ریختی زمین دعوات کردیم،چون هروقت یه چی میریزی خیلی استرس می گیریغمگینداریم همه تلاشمونو می کنیم که از سرت بپره.

پایان این ماه وزنت همون 11700 قدت 88 و دور سرت 49 بود.

1

 

2

 

3

 

4

 

5

پسندها (3)

نظرات (2)

مامانی غزل جون
2 فروردین 94 14:23
درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی اندیشه ای پویا و سرزندگی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم . . .
♥مامان عطيه و بابا امير♥
13 فروردین 94 21:06
به ” تو ” که میرسم مکـث میکنم انگــار در زیبایی ات چیـزی را جــا گذاشتــه ام ! در صــدایت ، آرامـــش را در چشـم هایـت ، زندگــی را در ” تــــو ” ، تمام مــــن را ! به ” تـــو ” کـــــه میرســـــم مکـث میکنـــــم . . .!