23.ماه دوازدهم
خوب بالاخره بعد از چند روز که هی از زیرش در رفتم اومدم تا پست جدید بذارم.هردفعه یه کاری پیش میومد.فعلا اینو می نویسم تا پست بعدی هم تولدتو بذارم.آخه عکساش خیلی زیاده.حوصلم نمیشه
پسرم تو این ماه با یه وقفه نسبتا طولانی دو تا دندون خوشگل درآوردی.پایینی سمت چپ 10 فروردین.بالایی سمت راست 12 فروردین.دوتاشم وقتی یزد بودیم دراومد.الان شش ش ش ش ش ش تا دندن داری.یه عالمه ست مگه نهآبریزشت خیلی زیاده.خارش لثه هاتم شدید.اینقد دلم برات سوخت اولین باری که دیدم خونه مامان پروانه رفتی در ماشین لباسشویی رو باز کردی و شروع کردی به جویدن لاستیک حلقه ش.چنان قریش قریش میجویدی
فدات شم که عین پنگوئن راه می ری تازه توپتم دریبل می کنی
امسال عید مامان نتونست از زیر کشیک در بره و از اول تا پنجم فروردین رفتیم نساء.مامان پروانه اینا سال تحویل خونمون بودن و روز سوم هم اومدن نساء پیشمون ولی چون بابا هدایت بخاطر کارش باید برمی گشت یزد,زودی رفتن.ماهم ششم شب با مامان پروانه و دایی امید رفتیم یزد.دیگه وقتی می خوایم بریم مسافرت شبا حرکت می کنیم که تو بخوابی.این دفعه هم خدارو شکر اذیت نکردی و تو راه خیلی بهمون خوش گذشت.یزد هم که این سری عالی بود.روز 10 فروردین واسه اولین بار رفتی استخر.یازدهم هم مامان پروانه گفت باید ببریمت پارک.فک می کردم واست زوده ولی کلی کیف کردی.خصوصا با تاب.واسه همین روز بعد هم باز با بابا بردیمت.وقتی از تاب پیادت می کردیم باز می دویدی میرفتی تابو می گرفتی.ولی بهت بگم مگه مامان پروانه ببردت پارک. من از این حوصله ها ندارم.هرکار بخوای می کنم ولی بیرون رفتن و پارک و گردش با بچه جماعت تو کارم نیستبه جاش با دوستام چراولی بخاطر تو نمی تونم هیچ جا برم.هی ی ی ی ی.
واکسن یکسالگیتو که زدیم هیچی نگفتی.واسه همین شک کردم که نکنه اصلا نزده باشن!!!وقتی برگشتیم خونه دنبال جاش می گشتم که پیدا کردم
چقدر نوشتما
عزیزم پایان یک سالگی وزنت 9750,قدت 77 و دور سرت 47 بود.هوووووورررااااا بالاخره وزنت اومد بالای صدک پنجاه