18.ماه هشتم
تو روز به روز بزرگتر میشی ومن روز به روز بیشتر دچار فرسایش روحی و جسمی میشمهم چنان شبا هر یه ساعت بیدار میشی و تا شیر نخوری آروم نمیشی.شدم پستونک تو مامان جون.تنها چیزی که بهتر شده غذا خوردنته.و ریزش موی من که کمتر شده.
هنوز بلد نیستی درست حسابی بشینی ولی دستتو می گیری به مبل و بلند میشی.اوایل وقتی وا میستادی نه می تونستی راه بری نه دیگه بشینی،هول می شدی شروع می کردی به جیغ زدن.اما دو روزه وقتی وا میستی یه چند قدمی هم با استرس می ری.دیروز هم چند قدم چهار دست و پا رفتی.درست تو اولین روز نه ماهگیت بود.
فعلا درحال کشف دنیایی.نمی تونم یه لحظه تنهات بذارم.چون از همه چی آویزون میشی و اگه حواسم نباشه تلپی میفتی.اینقد دلم از کار خونه وکارای تو وبی خوابی خونه که بیشتر بنویسم گریم می گیره.همین قد بسه.
پایان ماه هشت وزنت 8250قدت 71 ودور سرت 45 سانت بود.
اینجا شبیه بچگی های اکبر عبدی شدی!!!