17.ماه هفتم
خوب از اینجا شروع کنم که تو این ماه غذا خوردنت بهتر شده و دیگه هی حالت از غذا به هم نمی خوره ولی بازم اونجور که دوست دارم اشتها نداری.کمتر هم شیر می خوری.شبا خیلی بد میخوابی.تا از کنارت پا میشم بیدار میشی باید حتما با شیر بخوابی اگه بخوام پستونک بهت بدم کلا از خواب بیدار میشی پستونکتو در میاری هی نگاش می کنی ببینی چیه.دیگه خواب از سرت می پره.
تو این ماه سینه خیز هم رفتی و دیگه خیلی چیزا از دستت در امان نیستن مثل کابل و سیمای کامپیوتر.
دندون هم درآوردی.نمی دونی اولین بار که تیزی دندونتو زیر انگشتم حس کردم چه حالی داشتم.اینقد کیف داشت.واسه اولین دندونت زیاد اذیت نشدی ولی واسه دومی 3 روز تمام تب داشنی و خیلی بی قرار بودی من و خودت خیلی اذیت شدیم.
با وجود اینکه اینجا تنهاییم و با کسی رفت و آمد نداریم ولی خدا رو شکر تو غریبی نمی کنی.راستی سکسکه هاتم خیلی کمتر شده.به جاش کلی حرف می زنی.قربون اون د د د د د گفتنت برم
پایان ماه هفتم وزنت 7850 بود که اصصصصصصصصصصصصلا راضی نبودم.قدت 70 و دور سرت 44.5