شهیارشهیار، تا این لحظه: 11 سال و 16 روز سن داره

کشمش کوچولو

12.ماه دوم

1392/6/5 0:42
نویسنده : مامان الهام
357 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم از بیست روزگیت تا حدود پنجاه روزگیت خیلی به من سخت گذشت.شبا تا صبح بیدار بودی و اغلب گریه می کردی.دل درد داشتی.تا آخر ماه دو هم همیشه صبح ها سه چهار ساعت انقدر زور میزدی که صورتت قرمز میشد.هیچ وقت هم دلیلشو نفهمیدم.به هرکی می گفتم می گفت پسرا اینجورین!! این زور زدنات واقعا رو اعصاب بود.یه دفعه هم خودبه خود خوب شد.تو این ماه موقع خوابیدن دستاتو می آوردی بالا کنار سرت می ذاشتی.موقع شیرخوردن هم همیشه اینقد هول بودی که نمی تونستی شیر بخوری وقتی هم موفق می شدی زود خوابت می برد.تو دوماه اول همیشه یادت می رفت چجوری باید شیر بخوری.هردفعه من باید از اول بهت آموزش می دادم.

  روز 23 اردیبهشت هم رفتیم پیش دکتر ارجمند و تو رو ختنه کردیم.فقط دو ساعت گریه کردی.اون شب برای اولین بار تا صبح خوابیدی و دل درد هم نداشتیخیال باطل اون شب مامانی خیلی برات زحمت کشید.ایشالا همیشه سالم وسرحال باشه.

 حدود چهل و دو سه روزت بود که دیگه از یزد برگشتم کرج.از همون شبی که برگشتیم کرج دیگه شبا خوب می خوابیدی و دل دردت هم کم کمک خوب شد.

تقریبا از ٥٠ روزگی ذوق می کردی.

پایان ماه دوم واکسنای دوماهگیتو زدی.دوساعت تمام گریه کردی.خداروشکر دیگه بعدش درد نداشتی.یه نوبت هم یه تب خفیف داشتی.

 توی این ماه هم هم چنان روزی دو سه نوبت سکسکه می کردی.

 

 پایان ماه دوم وزنت 5200 قدت 58 و دور سرت 5/39 بود.

 اینم چندتا از عکسات،تو ماه دوم

0

 

1

 

2

 

3

 

4

 

5

 

6

 

7

 

8

 

9

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

رقیه
28 مرداد 92 12:08
الهی بگردم ، نازی ، الهام عکس باباتو و شهیار واقعا جالب بود.


مرسی عزیزم.دلم برات تنگ شده.پس کی میای؟
خاله سمی
13 شهریور 92 23:18
علی،علی... یه چی بگم...
مامانت گفت اون شب که ختنت کردن،خب؟،انقدر آروم و بی سروصدا گرفتی خوابیدی که تصمیم داشت هر شب ببردت ختنت کنن


حیران
6 مهر 92 20:32
الهییییییییییییییییی چه گل پسری