46.ماه سی و چهار
پسرم این ماه اولین نقاشیشو کشید.چند تا گردالی کشید و گفت ابرن دومین و سومین شعرشم یاد گرفت.اتل متل و صابون تا پنج هم بلده بشمره.شبا همیشه براش قصه میگم.قبلا قصه انواع کیکای رنگی(که قصه تولد باباش بود) و جوجه اردک زشت.الان هم گیر داده به کدو قلقله زن.جالبه که دوست داره هرشب همون قصه تکراری رو بشنوه.یکی دوبار هم از همون اول قصه خودش هوس کرد ادامشو برامون تعریف کنه که از وسطش یهو قاطی می کنه و دوباره بر می گرده اول و منم دلم می خواد بخورمششششش
واسه تاکید آخر جمله های مثبت و منفیت "آره" یا "نه" میذاری.مثلا اینو دوست دارم اره.یا اینو نمی خورم نه.انقد کیییییف می کنم(یهو ضمیر نوشته هام از سوم شخص تبدیل شد به دوم شخص)
گاهی موقع بازی با اسباب بازیات حرف می زنی.یا اگه یه سگ و گربه ببینی باهاشون حرف می زنی.مثلا میگی آقای هاپو جان بیا
من عاشقتم که گاهی بعداز اینکه آب می خوری میگی سلام بر حسین.
اصلا حرف گوش نمی دی و سر این قضیه هرروز درگیری و دلخوری داریم.بعدم هی قول میدی ولی نمی دونم چرا عمر قولات به یک دقیقه نمی کشه.بابات همش میگه اصلا متوجه نیست.درک نمی کنه هنوز.کارای بدش عمدی نیست.دست خودش نیست.بعدم که می بینی اخمام تو هم رفت و باهات سرسنگین شدم میگی از دستم ناراحتی بعد اگه بگم آره می گی من دیگه قول بدم(میدم) دیگه ناراحت نباش.اگرم بگم نه میگی باهام که حرف می زنیخلاصه روزی هزاااااار بار فدات بشم.خدارو شکر که هستی و سالمی.خدارو شکر که دارمت
پایان این ماه وزنت 14 کیلو و قدت 96 سانت بود
اولین نقاشی
وقتی قایم میشی
سلفی هایی که با مونوپاد از خودت گرفتی