35.ماه بیست و سوم
سلااااااااااااااام.من یه کمی تنبل شدم و به موقع آپ نمی کنم
پسرم از وقتی از سفر 15 روزمون برگشتیم خیلی خیلی بهتر شده و کمتر غر می زنه و جیغ میکشه.البته فهمیدیم دلیلش خودمون بودیم.چون تا قبل اون به خاطر کار من وباباش و اینکه باباش شبا بیدار بود و صبح ها لالا,این بیچاره رو ناخودآگاه مجبور می کردیم هروقت من یا باباش می خوابیم اونم بخوابه.شبا که من باخودم میخوابوندمش که باباش به کارش برسه,روزا هم که من میرفتم سرکار باباش خوابش میومد و اونم مجبور بود بخوابه.الهی بمیرم
اما الان خیلی بهتر شده و خودش با اسباب بازیاش سرگرم میشه.خصوصا عاشق ماشیناییه که مامان پروانه براش خریده.
هروقت یکی نماز می خونه میدوه میره تسبیحشو برمیداره.گاهی هم وامیسه باهاش نماز می خونه.من که نماز می خونم کنارم وامیسه انگشتمو میگیره.کیف می کنم.
فامیل خودشو یادگرفته و بامزه میگه علی بودبودا.یعنی علی آبادیخودشو عین اوتیسمیا سوم شخص صدا می زنه.وقتی می خواد خودش یه کاریو بکنه هی اسم خودشو میگه یعنی من می خوام این کارو بکنمکلا هم دوس داره خودش همه کارا رو بکنه.کاربرد "ای بابا" رو خیییییلی خوب بلده و کلی ما رو می خندونه
وقتی صدای بوق ماشنا رو در میاره خیییییییییلی خودمو کنترل می کنم که نخورمش
خلاصه فداااااااااااااااات بشم.عاشقتم نمکدون مامان.
پسرم پایان این ماه قدش 89 و دور سرش همون 49 بود.وزنشم نکردیم.