33.ماه بیست و یک
اومدم تو اتاق یواشکی پست بذارم
پسرم از وقتی که از شیر گرفتمش وابستگیش به بالشش تموم شده و خوابش خیلی خیلی بهتر شده.خواب منم خیلی خیلی بهتر شده خدارو شکر.دیگه داشت یادم می رفت قبلنا چطور می خوابیدم
از کاراش بگم که خیلی خوب می تونه قاشقو دستش بگیره.واسه خودش گوشیو برمی داره مثلا با طرف حرف می زنه.کلی هم بگوبخند می کنه.گاهی میاد سرشو می ذاره رو سینم صدای قلبمو گوش میده.هنوز خوب حرف نمی زنه اما ضمایر رو بلده.مثلا وقتی بهش می گم گوشای مامان کو یا گوشای خودت کو.سه تا رنگ آبی و زرد و قرمزو میشناسه.البته گاهی قرمزو زردو قاطی می کنه! سیب و انار و پرتقال و کیوی و موز و توت فرنگی رو میشناسه.
به دم هم میگه دن.انقد بامزه میگه که هیچوقت نمی خوام درستشو یاد بگیره
کم کم دارم دستشویی رفتن هم بهش یاد میدم.
پایان این ماه وزنش حدودا 11700 بود.چون با لباس زمستونی وزنش می کنیم و دقیق نمی دونم چقد بابت این همه لباس باید کم کنم.قدش 87 و دور سرش 49 بود.